گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 4
لایق عشق







مریم ضمانتی?یار خبر را او هم شنیده بود، اما هنوز باور نمی?کرد. یا دلش نمی?آمد باور کند. دلتنگی غریبی به سراغش آمده
بود. نمی?دانست?بعد از مرگ عثمان بن سعید، نایب خاص امام زمان، چطور می?تواند با آن حضرت ارتباط داشته باشد. یاد آن
روزها در دلش زنده شد. آن روز که کشتی آرام به سوي بغداد پیش می?رفت. نگاهش را به دور دست?شط دوخته بود و در فکر
بود که پدرش او را صدا کرد: محمد... پسرم... محمد... پدرش ابراهیم بن مهزیار اهوازي در تب می?سوخت و تا رسیدن به بغداد
از دست محمد کاري ساخته نبود. به سراغ پدر رفت که بسختی نفس می?کشید. دست محمد را در دست داغ و تبدارش گرفت:
پسرم این تب بیماري علامت رسیدن مرگ است... محمد وحشت زده گفت: نه... پدر... نه... تو زنده می?مانی... تو نباید بمیري.
ابراهیم بزحمت چشمانش را باز نگه می?داشت و نفس می?کشید: گوش کن... من حال خودم را می?فهمم. می?دانی که همراه
من مقدار زیادي از اموال مردم اهواز است که متعلق به امام هستند. از خدا بترس و آنها را به صاحبش برسان.. من زنده نمی?مانم تا
صفحه 53 از 64
خودم... محمد التماس کرد: نه... پدر! خواهش می?کنم... نمی?خواهم وصیت کنی... - آرام باش... آرام باش و گوش کن... این
نامه علامت و نشانه?اي است. هر کس در بغداد به سراغ تو آمد از آن به تو خبر داد، این اموال را به او برسان تا به دست امام
برساند. محمد دستان پدرش را با گریه بوسید: تو باید زنده بمانی... - این بیماري مرگ است... مواظب این اموال باش... اینها
امانت مردم هستند... مردم به من اعتماد کردند اعتماد آنها را سلب نکن... ابراهیم نفسش به شماره افتاد و قبل از آنکه محمد فرصت
کند حرف دیگري بزند از دنیا رفت. محمد پیکر بی?جان پدر را به اهواز برگرداند و به خاك سپرد. اما تحمل ماندن در اهواز را
نداشت، باید به وصیت پدر عمل می?کرد. اموال مردم را برداشت و دوباره سوار بر کشتی شد. سفر با کشتی به او فرصت فکر
کردن داد. با خودش اندیشید: پدر من کسی نبود که وصیت نادرستی بکند. من این اموال را به بغداد می?برم و به کسی چیزي
نمی?گویم تا بدانم صاحب واقعی آنها کیست. همانطور که در زمان حیات امام حسن عسکري برایم روشن شد. آن همه پول و
پارچه و جنس آرام آرام محمد را وسوسه می?کرد. با خودش کلنجار می?رفت و با نبودن پدر فکرهایی به سرش می?زد: اگر
کسی به سراغشان نیامد با آنها خوش می?گذرانم... کشتی به بغداد رسید. خانه?اي رو به شط اجاره کرد و اموال مردم را به آن
خانه برد. با گذشت زمان تلخی غم مرگ پدر هم از دلش رفته بود. روزها را با آرامش در کنار شط می?گذراند و کسی هم به
سراغش نمی?آمد. او بود و امواج شط و آسمان آبی بغداد و روزهایی که به آرامش می?گذشت. وصیت پدر را بکلی فراموش
کرده بود تا اینکه یک روز غروب که در ایوان خانه نشسته بود و به پرواز پرندگان بر فراز شط نگاه می?کرد، ناگهان کسی در
خانه را کوبید. با تعجب بلند شد. این اولین بار بود که کسی سراغی از او می?گرفت ;با خودش فکر کرد: من در بغداد کسی را
ندارم. هیچ کس هم از جاي من خبر ندارد... که می?تواند باشد؟! در را باز کرد، مردي میانسال و بلند قامت را دید که پشت در
ایستاده. سلام کرد: محمد بن ابراهیم بن مهزیار؟ جواب سلام او را داد: بله خودم هستم. - این نامه مال شماست. می?ایستم تا
جواب بدهید. با تعجب به او و نامه نگاه کرد: از طرف کیست؟ - باز کنید متوجه می?شوید. - آخر تو که هستی؟ نام مرا از کجا
می?دانی؟... من در این شهر غریبم.. مرد سکوت کرد. محمد با عجله نامه را گشود و آن را که به خطی خوش و زیبا نوشته شده
بود خواند... باور نمی?کرد. در نامه تمام مشخصات اموالی که پدرش به او سپرده بود، ذکر شده بود. حتی جزئیاتی که خودش هم
از آنها بی?خبر بود. مثل رنگ پارچه?ها و نقش سکه?ها و... لحظاتی به فکر فرو رفت و به یاد وصیت پدرش افتاد: درباره این
اموال از خدا بترس و آنها را به صاحبش برسان. این نامه علامت و نشانه?اي است هر کس در بغداد از آن به تو خبر داد این اموال
را به او برسان.. . دیگر یک لحظه درنگ نکرد. با شتاب به خانه رفت و هر چه پدرش به او سپرده بود آورد و به آن فرستاده داد و
نامه را برداشت تا با خود داشته باشد. مرد هم بدون هیچ حرفی اموال را گرفت و رفت... بعد از آن اتفاق، روزها کنار شط قدم
می?زد و انتظار می?کشید. انتظاري غریب همراه با دلتنگی. دیگر مثل روزهاي اول، زیباییهاي کناره شط برایش جذاب نبود.
خودش هم نمی?دانست این دلتنگی از کجا به سراغش آمده. شب که به خانه می?رفت?با خودش فکر می?کرد امروز هم
گذشت و کسی به سراغم نیامد. فقط همان یکبار... من که همه اموال را بدون کم و کاست تحویل دادم... شاید هم به خاطر اینکه
تصمیم داشتم با اموال مردم خوش بگذرانم، آقا از من دلگیر شده... من قابل اعتماد نیستم. کاش حتی یک لحظه هم این فکر به
سراغم نیامده بود... بعد از ظهر ملایمی بود. دلتنگ و تنها کنار شط قدم می?زد و به آب نگاه می?کرد که متوجه سواري شد که
از دور به سویش می?آمد. دلش فرو ریخت. ایستاد. سوار به او که رسید پرسید: محمد بن ابراهیم بن مهزیار اهوازي تو هستی؟
نگاهش کرد: بله... - این نامه براي شماست. جواب هم نمی?خواهد. خداحافظ فرصت نداد که محمد حرفی بزند. سر اسب را
برگرداند و بسرعت از محمد دور شد. محمد با دستانی که از شوق می?لرزید، نامه را باز کرد، از اینکه خبر دلتنگی?اش به امام
رسیده بود احساس غرور و سرور می?کرد. با همان خط خوشی که نامه قبل نوشته شده بود، خواند: اي محمد! تو را به جاي پدرت
منصوب کردیم... خدا را شکر کن. همان جا کنار شط زانو زد و سر به سجده گذاشت. تمام صورتش پر از اشک شده بود. امام
صفحه 54 از 64
زمان او را به وکالت?خود و جانشینی پدرش پذیرفته بود... حالا بعد از پنج?سال که از آن زمان می?گذشت دوباره همان دلتنگی
به سراغش آمده بود. در تمام این مدت به عنوان وکیل امام در اهواز اموال مردم را جمع آوري می?کرد و به بغداد به نزد عثمان بن
سعید می?برد و به بهانه نامه?ها و سؤالات مردم حداقل نامه?ها و خط امام را زیارت می?کرد و دلش به همین خوش بود. حالا که
خبر مرگ عثمان در همه جا پیچیده بود همان دلتنگی آن روزهاي بغداد به سراغش آمده بود. انتظاري کشنده آزارش می?داد و
نمی?دانست چرا نامه?اي از امام به دستش نمی?رسد؟ آماده نماز بود که در زدند. با خودش فکر کرد: خدا کند مهمان نباشد.
نمازم دیر می?شود. غلام در را باز کرد و لحظه?اي بعد به اتاق برگشت: آقا... نامه دارید. شنیدن اسم نامه محمد را از جا کند. به
طرف در رفت و نامه را گرفت. آن را بوسید و باز کرد: - اي محمد! غمگین مباش. خداوند پسر او - عثمان - را حفظ کند. او
مانند پدرش مورد اعتماد ماست و در جاي او نشسته است. طبق امر و دستور ما امر می?کند و به فرمان ما عمل می?کند. خداوند او
را تایید فرماید. پس تو هم گفته او را قبول من و نظر مرا درباره او بدان. محمد نفس راحتی کشید. امام نامه او را مو به مو و دقیق
پاسخ داده و همین براي محمد کافی بود.
انتظاري که به گل نشست
امیرحسین انبارداران انتظار سخت و کشنده?اي بود، لحظه به لحظه هم بیشتر می?شد و وجودم را پر می?کرد، احساس خفگی و بی
تابی آزارم می?داد، دلم می?خواست چشم می?گشودم و او می?آمد اما .... هر روز همین وقتها می?رسید، خورشید که وسط
آسمان می?ایستاد، صداي اذان که از ماذنه?ها به شهر عطر می?پاشید، مدرسه?ها که تعطیل می?شد، مدرسه?ایها که دسته دسته
می?آمدند ... او هم می?آمد و انتظار هر روزه?ام را پایان می?داد و من غرق در او می?شدم. دلبندم بود، پاره تنم بود، امید و
می?زد و شوري اشک به لبهایم هم « دودو » آرزویم بود. نیامد. آفتاب هم خمید و چین برداشت، مثل قامت و پیشانی من، چشمهایم
می?رسید اما او از راه نرسید. درد روي درد، انتظار روي انتظار و اضطراب، انگار قرار بود از پا در بیایم. آستانه در را رها کردم و
دویدم به خانه. در میان سر در گمی اندیشه به ذهنم رسید که بروم سراغ دوستانش، چادرم را به سر انداختم و هراسان زدم بیرون،
مرغ سر کنده?اي را می?مانستم که نمی?داند کدام سو برود، کشیده شدم به سوي خانه?اي، همیشه با او می?آمد، ضجه زدم: -
فرشته از مدرسه آمده یا نه؟ مادر فرشته مثل من منتظر و بی تاب ناله سر داد: - نه، من هم منتظرم! هنوز اضطرابش را بدرستی مزمزه
نکرده بودم که صداي دخترکش آبی بود بر آتش دل او و آتشی بر دل من. فرشته?به آغوش?مادر پرید، انگار حسادتم?شد،
است تند پرسیدم: - ریحانه کو؟! انگشت اشاره?اش را به لب گزید و سکوت ? « ریحانه » کشیدمش پایین و گویی او عامل نیامدن
کرد، این بار پر خشم پرسیدم: - گفتم ریحانه را ندیدي؟! دخترك انگار ترسید، دو قدم به عقب برداشت و قامت کوچکش
کرد و مادرش را نگریست، از نگاه زن خواندم که به دخترش التماس می?کند جواب مرا بدهد، او هم ? « من و منی » . کوچکتر شد
مثل من مادر بود دیگر! درد مادري را می?دانست. دخترك نفس زنان و بریده بریده گفت: - ریحانه ... و ایستاد، انگار از گفتن
شرم داشت، نالیدم: - ریحانه چی؟! بگو دیگه! کاش دخترك می?فهمید من یک مادرم، کاش می?دانست من هستم و همان
یکدانه دختر، کاش می?دانست همان یکدانه دختر من که تمام آرزویم بود عشقم ... - همه کلاس اولیها آمدند یا فقط تو آمدي؟
انگار بار دل و اندیشه دخترك کم شد که گفت: - همه آمدند، ریحانه هم آمد ... چرخید و نگاه به مادرش کرد در یک آن
گفت: - افتاد توي چاه. و بعد هم به اشاره دست?به بیرون خانه و راه مدرسه اشاره کرد. مردم، توي دلم یک چیزي نیست?شد. دنیا
دور سرم چرخید. دیوانه?وار از خانه?اي که خبر به چاه افتادن دخترکم را داده بودند بیرون دویدم به سوي مدرسه. در راه همه
نگاهم می?کردند، چیزي نمی?فهمیدم، دیوانه بودم، دخترکم در چاه افتاده بود. رسیدم به انبوه آدمها، حلقه زده بودند، زدم به
میانشان و رفتم جلو، رسیدم به چاه، افتادم روي خاکها و نگاهم را دواندم به سیاهیهاي چاه، ظلمات بود. دلم می?خواست?بیفتم
صفحه 55 از 64
توي چاه. دستهایم را کشیدند و مرا به عقب بردند، ضجه زدم، خون گریستم و فریاد زدم: - یا عباس! منم خواهر جوانت زینب!
خودت رحم کن و دیگر چیزي نفهمیدم. نمی?دانم خواب بود یا بیداري. صورتم خنک شد، نگاهم به آسمان آبی بود و بر آفتاب
خیره شد، نسیمی ملایم نوازشم داد، نگاهم را آوردم پایین، ریحانه - دخترکم که به چاه افتاده بود - نشسته بود روي پاهایم، سر و
صورتش خاکی بود و موهایش آشفته. دستم را به صورتش کشیدم، خودش بود، لبخندي خسته و دردآلود بر لب داشت، مردم
اطرافمان حلقه زده بودند و نگاهمان می?کردند، دوباره دست کشیدم به صورت ریحانه، باورم نمی?شد، بلندش کردم، ایستاد،
سراپایش سالم بود، به آغوشش کشیدم، بوسه بارانش کردم، انگار از نبردي عظیم با امواج دریا رهیده و در پناه ساحل بودم. اگر
مادر هستید خودتان را به جاي من بگذارید، جوان باشی، یکدانه دختر شیرین زبان هم داشته باشی که کلاس اولی است، ظهر از
مدرسه نیاید و تو در انتظار و اضطراب غرق شوي، بعد هم خبر رسد که به چاه افتاد، بیایی بالاي چاه و ... دخترك روي
پاهایت?بنشیند و مردم هم عشق تو را به دخترك ببینند، چه حالی پیدا می?کنی؟! مردم بتدریج می?رفتند و اطرافمان خلوت
می?شد که شوهرم آمد، مرا و ریحانه را نگریست، دستهایم را گرفت و بلندم کرد، بعد هم ریحانه را در آغوش کشید و بوسید،
عده?اي هنوز مانده بودند و دلداریمان می?دادند، شوهرم هم راه افتاد که برویم، ریحانه به یکباره بی تابی کرد، می?خواست از
آغوش پدرش پایین بیاید، شوهرم او را زمین گذاشت و هر دو به او خیره شدیم، ریحانه به این سو آن سو نگاه می?کرد، لا به لاي
جمعیت می?گشت، حیرانش شدیم، دنبال چه کسی می?گشت؟ ! به سویش رفتم، انگشت?به دهان گرفته بود، پرسیدم: - دنبال
کی می?گردي مادر؟ با نگاهی کنجکاو مرا نگریست و گفت: - اون آقاهه کو؟! سر در گم پرسیدم: - کدوم آقاهه؟! ریحانه بی
توجه به من در حالی که به سوي لبه چاه می?رفت گفت: - همون آقاهه دیگه! همون که تو فرستادي پیش من که مواظبم باشه.
متعجب و حیران گفتم: - من؟! من که کسی رو نفرستادم. ریحانه قیافه حق به جانبی گرفت و گلایه وار گفت: - مامان درغگو! او
آقاهه خودش گفت من رو مامانت فرستاده. کلاف سر در گم اندیشه?ام لحظه به لحظه بیشتر به هم می?پیچید، ریحانه از کسی
حرف می?زد که روح من هم از آن بی خبر بود، مردمی که در حال رفتن بودند بر جا میخکوب شدند، شوهرم به کنار ریحانه آمد
و مثل بقیه محو او شد، نا و توان حرف زدن نداشتم، شوهرم حرف دلم را بر زبانش آورد و گفت: - بابا جون! او آقاهه چه
قیافه?اي داشت؟ ریحانه به دستهاي خودش اشاره کرد و گفت: - اون که اومد پیش من خیلی خوشحال شدم، نشستم کنارش، چون
خیلی می?ترسیدم باهاش حرف زدم، بهش گفتم آقا دست من رو بگیر وببر بیرون، اون آقاهه گفت مامانت فقط به من گفته
مواظبت?باشم، اون که می?دونست من دست ندارم. به دستهایش که نگاه کردم دیدم دست نداره، دلم می?خواست?بدونم او
آقاهه کیه، بهش گفتم شما کی هستی، او آقا گفت: من عباسم، برادر زینب. همه چشمها خیس بود و .... نقل از مجله زن روز
فوتوریسم چیست؟
محمدعلی برزنونی? سامید و آرزوي پیروزي نهایی حق بر باطل، صلح بر جنگ، عدالت?بر ظلم، برقراري ارزشهاي انسانی و
در همه ادیان زمینی و آسمانی با اختلاف اندکی وجود دارد و ? « فوتوریسم » و به عبارت دیگر « آرمانشهر » تشکیل مدینه فاضله یا
یکی از مشترکات تمامی ادیان و مذاهب است. در همه ادیان به آینده درخشان و آمدن مصلحی جهانی در آخر الزمان نوید داده
یعنی اعتقاد به دوره آخر الزمان و انتظار ظهور منجی غیبی و مصلح بزرگ جهانی از مسایلی است که در ? « فوتوریسم » . شده است
بحثهاي تئولوژیک تمام مذاهب و ادیان درباره آن بحث و گفتگو شده است. همه ادیان در آن مشترکند اما در مصداق آن اختلاف
وجود دارد. سمت و سوي جهان بشریت علی?العموم رو به پیروزي عدالت و نجات قطعی انسانها و نابودي حتمی ظلم و ظالم
است که عامل نیرو بخش و ایمان بخش به ستمدیدگان است و باعث امیدواري آنها به پیروزي می?شود. « انتظار » می?رود و همین
این ایمان قطعی نه تنها آنها را بی?مسؤولیت و منفی بار نمی?آورد بلکه به آنان نیرو و قدرت و اطمینان به پیروزي می?دهد. در
صفحه 56 از 64
سرانجام دنیا به کسی برگردد که خدا دوست دارد و از بندگان خاص او باشد » : از کتب هندویان آمده است ? « روش جوك » کتاب
این مظهر » : به معناي مظهر دهم می?دانند و آورده?اند « مظهر ویشنو » 1) هندوها مصلح را ) «. باشد ? « فرخنده و خجسته » و نام او
ویشنو در انقضاي کلی یا عصر آهن سوار بر اسب سفیدي در حالی که شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنباله?دار در دست
دارد ظاهر می?شود و شریران را تماما هلاك می?سازد و خلقت را از نو تجدید و پاکی را جعت?خواهد داد... این مظهر دهم در
دور دنیا تمام شود به پادشاه » : که از کتب هندوهاست آمده ? « باسک » 21 ) در کتاب دیگري به نام «. انقضاي عالم ظهور خواهد کرد
عادلی در آخرالزمان که پیشواي فرشتگان و پریان و آدمیان باشد و راستی حق با او باشد و آنچه در دریا و زمینها و کوه?ها پنهان
?« شاکمونی » . (3) « باشد همه را به دست آورد و از آسمان و زمین آنچه باشد خبر می?دهد و از او بزرگتر کسی به دنیا نیاید
بزرگوار تمام شود و ? « کشن » پادشاهی دولت دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان » : پیغمبر هندوها در کتاب مذهبی خود می?گوید
او کسی باشد که بر کوه?هاي مشرق و مغرب دنیا حکم براند و بر ابرها سوار شود و دین خدا یک دین شود و دین خدا زنده
ظهور کند و « ممتاطا » دست?حق درآید و جانشین آخر » : از کتب مقدس برهمائیان آمده است ? « دداتک » 4) در کتاب ) .« گردد
از زرتشت نقل می?کند ? « جاماسب?نامه » 5) جاماسب در کتاب ) «. مشرق و مغرب عالم را بگیرد همه?جا و خلایق را هدایت کند
مردي بیرون آید از زمین تازیان... و بر آیین جد خویش با سپاه بسیار روي به ایران نهد و آبادانی کند و زمین را پر » : که می?گوید
دین را به جهان رواج دهد. فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد. ایزدان را از دست ? « نجات?دهنده بزرگ » داد کند و سوشیانس
کتاب مذهبی زرتشتیان در این « زند » 6) در کتاب ) «. اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند
لشکر اهریمنان با ایزدان دائم در روي خاکدان محاربه و کشمکش دارند و غالبا پیروزي با اهریمنان باشد... آنگاه » : باره آمده است
پیروزي بزرگ از طرف ایزدان می?شود و اهریمنان را منقرض می?سازند... و بعد از پیروزي ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان،
...» : داود چنین می?خوانیم « مزامیر » 7) در ) «. عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده بنی آدم بر تخت نیکبختی خواهند نشست
زیرا که شریران منقطع خواهند شد، اما متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد. هان! بعد از اندك زمانی شریر نخواهد بود. در
مکانش تامل خواهی کرد و نخواهد بود. اما حکیمان (صالحان) وارث زمین خواهند شد... و میراث آنها خواهد بود تا ابد الاباد...
و نهالی از تنه » : آمده است ? « تورات » در « ( وارث زمین خواهند شد اما ملعونان وي منقطع خواهند شد. ( 8 « متبرکان خداوند » زیرا
یسی ( 9) بیرون آمده، شاخه?اي از ریشه?هایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت... مسکینان را به عدالت داوري
خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین براستی حکم خواهد کرد... گرگ با بره سکونت?خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد
خوابید و گوساله و شیر پرواري با هم، و طفل کوچک آنها را خواهد راند. و در تمامی کوه مقدس من، ضرر و فسادي نخواهند
کرد زیرا که جهان از معرفت?خداوند پر خواهد شد... ( 10 ) به منظور گرد آوردن طوایف بشر بر یک دین حق، سلاطین دول
«. مختلفه را نابود کنم. آن وقت?برگردانیم به قومها لب پاکیزه براي خواندن همه به نام خداي و عبادت کردن ایشان به یک روش
کمرهاي خود را بسته، چراغهاي خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار » : چنین می?خوانیم ? « انجیل » 11 ) در )
آقاي خود را می?کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند. تا هر وقت آید و در را بکوبد، بی درنگ براي او باز کنند. خوشا به
حال آن غلامان که آقاي ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد... پس شما نیز مستعد باشید زیرا در ساعتی که گمان نمی?برید پس
ایشان می?آید... ( 12 ) چون برق که از مشرق بیرون می?آید و تا مغرب ظاهر می?گردد. آمدن فرزند انسان نیز چنین خواهد بود...
خواهند دید فرزند انسان را بر ابرهاي آسمان که می?آید با قدرت و جلال عظیم... ( 13 ) و چون فرزند انسان در جلال خود خواهد
14 ) در یکی از اناجیل مورد قبول مسیحیان پروتستان ضمن ) «... آمد با جمیع ملائکه مقدسه بر کرسی بزرگی قرار خواهد گرفت
اي شمعون خداي به من فرمود: ترا وصیت می?کنم به سید انبیا » : وصایاي مسیح، علیه?السلام، به شمعون پطرس این طور می?گوید
که بزرگ فرزندان آدم و پیغمبر امی عربی است و بیاید ساعتی که فرج قوي گردد و نبوت بسیار شود و مانند سیل جهان را پر
صفحه 57 از 64
هو الذي ارسل رسوله و دین » : 15 ) قرآن کریم با قاطعیت تمام از پیروزي نهایی دین حق بر تمامی ادیان سخن گفته است ) «. کند
16 ) اوست آنکه پیمبرش را به رهبري و کیش حق فرستاد تا بر کیشها ) «. الحق لیظهره علی?الدین کله بالهدي و لوکره?المشرکون
همگی چیره گرداندش چه شرك?ورزان ناخوش دارند. ( 17 ) قرآن، وراثت زمین را براي بندگان صالح خداوند وعده داده است:
18 ) و هر آینه در زبور پس ذکر نوشتیم که زمین را ?) « و لقد کتبنا فی?الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادي الصالحون »
و نرید » : بندگان شایسته من ارث برند. خداوند در قرآن، بر مستضعفان زمین منت می?گذارد و آنها را پیشوا و وارث قرار می?دهد
19 ) و خواهیم منت نهیم بر آنانکه ناتوان شمرده ) «. ان نمن علی?الذین استضعفوا فی?الارض و نجعلهم ائمۀ و نجعلهم?الوارثین
شدند در زمین و آنان را پیشوایان وارث برندگان بگردانیمشان. آیات 55 سوره نور، 128 اعراف، 54 مائده و نیز آیات دیگر در
همین زمینه نشان می?دهد که این اندیشه در قرآن به طور جدي و قوي حضور دارد. این اندیشه به تفسیر استاد شهید آیۀ?الله
بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوش بینی نسبت?به جریان نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده و طرد » : مطهري
20 ) امید و آرزو به تحقق این نوید و پایان خوش براي جهان در زبان روایات اسلامی ) «. عنصر بدبینی نسبت?به پایان کار بشر است
.2 . نامیده شده است. پی?نوشتها: 1. روزنامه همشهري، ویژه میلاد حضرت مهدي، علیه?السلام، 16 دي 1374 ? « انتظار فرج »
4. همان، 26 دي? 1373 ، به نقل از مصلح جهانی، سید هادي خسروشاهی. . 3. روزنامه همشهري، 16 دي 1374 . اوپانیشاد، ص? 737
7. روزنامه همشهري، 26 دي? 1373 ، به نقل از مصلح جهانی. 8. عهد عتیق، . 6. جاماسب نامه، ص 121 . 5. همان، 16 دي 1374
10 . تورات، . 9. یسی، به معناي قوي ، نام پدر حضرت داود، علیه?السلام، ر. ك: قاموس مقدس، ص 951 . کتاب مزامیر، مزمور 37
. 14 . همان، فصل 25 . 13 . انجیل متی، فصل 24 . 12 . انجیل لوقا، فصل 12 . 11 . تورات، صفیاي نبی، فصل? 3 . اشعیاي نبی، فصل 11
15 . روزنامه همشهري، 26 دي? 1373 ، به نقل از: خسزوشاهی، سیدهادي، مصلح جهانی. 16 . سوره صف( 61 ) آیه? 9، همچنین ر.
17 . تمامی ترجمه?هاي آیات با استفاده از ترجمه مرحوم سید کاظم معزي . ك: سوره توبه( 9) آیه? 33 و سوره فتح( 48 ) آیه 28
20 . ر. ك: مطهري، مرتضی، قیام و انقلاب مهدي از دیدگاه . 19 . سوره قصص( 28 ) آیه? 5 . است. 18 . سوره انبیاء( 21 ) آیه? 105
. فلسفه تاریخ، ص? 6
رویکرد غرب و مسیحیت به معنویت و مهدویت
سید احمدرضا یکانی?فرد اخیرا مقاله?اي به دست ما رسیده است که در بر دارنده نکات جالب توجهی در خصوص عنوان این
مایکل » است ;این مقاله مصاحبه?اي است که با دکتر ? « رویکرد غرب و مسیحیت?به معنویت و مهدویت » سلسله مقالات یعنی
در مورد انگیزه اسلام آوردن و دیدگاهش پیرامون اسلام و مسلمانان آمریکا صورت گرفته که چکیده این مصاحبه در ? « برادین
(1371) در آمریکاست که در سال 1991 « آریزونا » استاد دانشگاه ? ،« مایکل برادین » زیر از نظر خوانندگان محترم می?گذرد. دکتر
آمریکاست. وي در جواب به این پرسش که ? « توسان » را برگزید و هم اکنون مسؤول مرکز اسلامی « محمد اسعد » اسلام آورد و نام
اول پیش از هر چیز، لطف و عنایت?خداوند بزرگ بود که مرا به اسلام خواند، هیچ کار با ارزشی » : چرا مسلمان شدید می?گوید
انجام نداده و هیچ ویژگی مهمی نداشتم که در خور چنین تحولی شوم تنها و تنها فضل خدا بود. دوم اینکه اسلام آوردم براي اینکه
تنها راه حل مسائل امروز آمریکا و جهان است، آنچه در قرن بیست و یکم و پس از آن براي باقی ماندن به آن نیازمندیم، اسلام
است. بدون اسلام آینده?اي تیره و تار خواهیم داشت. سوم اینکه، مسلمان شدم چون اسلام دینی خودزا و منطق پرور است و راه
1) وي در ادامه سخنان خود می?گوید: ) «. حلهاي عملی همه مشکلهاي شخصی، ملی و جهانی امروز نیز در اسلام نهفته است
روانشناسی، اقتصاد، سیاست، معاملات، اخلاق و دیگر تعالیم اسلامی، آفرینش بی مانند آفریدگاري که همه ما را آفریده نمایان »
آمریکا » : 2) وي در جاي دیگر از سخنان خود می?گوید ) «؟ می?سازد. براي مسلمان شدن چه دلایلی بهتر از اینها می?خواهید
صفحه 58 از 64
می?تواند با کمک اسلام هم خود و هم جهان را نجات دهد. من مسلمان شدم براي اینکه خدا چنین دین خوبی را به ما ارزانی کرد
و الگویی به نام محمد، صلی?الله?علیه?وآله، را براي ما فرستاد و مسلمان شدم براي اینکه اسلام، نسخه نجات جهان و کشورم را
اندیشمندان غربی معتقدند تمدن غرب به سوي بن بست گام برمی?دارد و بشریت را » : در خود دارد. وي در پاسخ به این سؤال که
(3) «؟ به طرف تمدن انسان بحران زده می?برد. زیرا، دگرگونیهاي معاصر اوضاع بحرانی را وخیم?تر کرده است ;نظر شما چیست
به عقیده من تمدن غربی به بن بست می?رسد و جاي آن را تمدن اسلامی خواهد گرفت اسلامی که خدا خواسته » : می?گوید
است نیروي برجسته جهان در قرن بیست و یکم باشد. شمار اندکی از مردم، چنین تغییري را در جهان دریافته?اند. ما به عنوان
مسلمان توفیق یافته?ایم که این را بفهمیم زیرا از قرآن آموخته?ایم که هستی به سوي یک هدف آسمانی همواره در حرکت است
بسیاري از اندیشمندان غربی دریافته?اند که » : 4) وي سخنان خود را چنین دنبال می?کند ) «. که در پی هدفی خدایی رخ می?دهد
تمدنشان به آخر خط رسیده است و از این مساله بیمناك شده?اند. برخی پیش بینی می?کنند که اسلام به عنوان تمدن نیرومند
جاي تمدن کنونی را می?گیرد، بعضی نیز معتقدند که تمدن اسلامی می?تواند همه تمدنها از جمله تمدن غربی را از نیستی
مشاور امنیت ملی کارتر اشاره کنم.او شهرت خود را مدیون پیش?بینیهایش درباره ? « برژینسکی » برهاند. بد نیست در اینجا به
دگرگونی تمدنهاست. وي ده سال پیش کتابی نوشته و در آن تاکید کرده بود که تمدن کمونیستی بزودي نابود خواهد شد. وي
جامعه » : با صراحت و تاکید می?گوید ? « برژینسکی » .«. اکنون هشدار می?دهد که همین سرنوشت?براي آمریکا تکرار خواهد شد
غوطه?ور در شهوتها نمی?تواند آداب اخلاقی جهان را پایه ریزي کند و هر تمدنی که نتواند در اخلاق پیشگام و جلودار باشد،
5) این موارد نکات برجسته?اي بود از مصاحبه فوق الذکر که در واقع گویاي روندي است که از ) «. دچار فروپاشی خواهد شد
چندي پیش در جهان آغاز گردیده واز جنبه?هاي متفاوت و مختلف در حال پیشرفت است که در شماره?هاي پیشین ماهنامه نیز به
آنها اشاره رفت و در این شماره نیز آن را از زاویه?اي دیگر مطرح نمودیم. باشد که منعکس کننده گوشه?اي از روند رویکرد
غرب و سیحیت?به معنویت و مهدویت?باشد. پی?نوشتها: 1. اسلام تنها راه نجات آمریکا و جان، نویسنده: نامعلوم، مجله العالم
5. همان، ص 4 . 4. همان، ص 4 . 3. همان، ص? 3 . 2. همان، ص 1 . 1/3/1196 ، ص? 1
میعادگاه منتظران
برادر یا خواهر (ح. ا. م) از شهرستان ارومیه پرسیدهاند: نشانههاي ظهور امام زمان، علیهالسلام، کدامند؟ و چگونه باید آنها را
شناخت؟ در ابتدا نکاتی چند درباره این نشانهها را ذکر مینماییم و سپس برخی از روایات وارد شده از معصومین، علیهمالسلام، در
این مورد را به عنوان نمونه میآوریم: 1. معتقدین به امام زمان، علیهالسلام، باید همواره چشم انتظار ظهور آن حضرت باشند و با
بهره گیري از اصل انتظار، آمادگیهاي لازم را براي یاري و همراهی با امام موعود خویش کسب نماید. اینکه هنوز برخی از
نشانههاتحقق نیافته باشند، هرگز به معناي نفی لزوم انتظار در هر روز و شب نیست. 2. خداوند امر فرج و ظهور امام زمان،
علیهالسلام، را تنها در یک شب مقرر خواهد فرمود، و در این صورت نیازي به مقدماتی طولانی نخواهد بود، بلکه بسیاري از
نشانههاي ذکر شده در روایات ممکن است طی همان یک شب و روز تحقق یابند. 3. یکی از دلایل ذکر این نشانهها در روایات،
آشنا شدن مردم با شرایط ویژهاي است که قبل از قیام جهانی ولی عصر، عجلاللهتعالیفرجه، پدید میآید. آشنایی مردم با این
ویژگیها، میتواند عامل مهمی در شناسایی مدعیان دروغین مهدویت و رسوایی فرصت طلبانی باشد که از جهالت مردم تحت
علایم آخرالزمان در روایات » پوشش نام مهدي، علیهالسلام، سوء استفاده میکنند. 4. صدها مورد از نشانههاي ظهور تحت عنوان
مربوط برشمرده شده که به اثرات جدا ماندن مردم از تعالیم اسلام و محروم ماندن آنان از سرپرستی آشکار معصومین،
علیهمالسلام، اشاره دارند. مانند: از بین رفتن اهمیت نماز، خیانت در امانت، حلال شمردن دروغ و علنی شدن فحشا. 5. درباره
صفحه 59 از 64
علایمی همچون گسترش فساد و زیاد شدن گناهان، سه نکته قابل توجه است: الف) مطلق این امور نشانه ظهور به حساب نمیآید،
و چنین نیست که هر زمان فساد گسترش یافت و گناهانی زیاد شد. حضرت مهدي، علیهالسلام، ظهور کند. ب) شرایط واقعی جهان
قبل از ظهور حضرت مهدي، علیهالسلام، کثرت بسیار شدید گناهان و افزایش چشمگیر و فوقالعاده ظلم و فساد است. با این همه
اثبات چنین واقعیتی به معناي عدم وجود طاعت و بندگی و عدالت در جاي جاي زمین نیست. ج) وجود چنین نشانهاي هرگز از
مسؤولیت منتظران براي مبارزه با ظلم و از بین بردن ریشه گناهان نمیکاهد، اگر چه به موفقیتی در این زمینه دست نیابند. 6. پدید
آمدن برخی نشانههاي ظهور و حتی بروز بسیاري از آنها نمیتواند توجیهی براي تعیین وقت ظهور امام زمان، علیهالسلام، در این
دوران باشد، زیرا با توجه به فرمایش امام زمان، علیهالسلام، تعیین کنندگان وقت ظهور دروغگو محسوب میشوند، مگر در مواردي
که نشانهاي مخصوص سال یا روز ظهور باشد که در آن صورت تعیین وقت دیگر معنا نخواهد داشت (و تحصیل حاصل به شمار
میآید). 7. امر ظهور ولی عصر، عجلاللهتعالیفرجه، به دستخداست و ممکن است صدها سال دیگر نیز تحقق نیابد و علیرغم
بروز بسیاري نشانهها باز هم بنا به حکمتهاي الهی تا زمانی بسیار طولانی به تاخیر افتد. آنچه مهم است، حالت انتظار داشتن است که
لازمهاش آمادگی بیشتر، تلاش افزونتر، و احساس مسؤولیتشدیدتر است. این انتظار چه کوتاه باشد و چه طولانی هرگز نباید اثري
جز افزایش شور و شوق خدمت و آمادگی بیشتر براي دفاع از ارزشهاي الهی در ما به وجود آورد. مبادا فرصتطلبان و دشمنان
آگاه یا دوستان ناآگاه با تاکید بر بروز برخی نشانههاي نزدیکی ظهور، و ایجاد امید فراوانتر نسبتبه نزدیک شدن فرج امام زمان،
علیهالسلام، ما را از اداي تکلیف نسبتبه خدا و پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، و امام زمان، علیهالسلام، باز دارند، یا به این وسیله ما را از
توطئههایی که براي تضعیف ولایت و از بین بردن ارزشهاي اسلامی انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامی صورت میگیرد، غافل
سازند. باید بهوش بود که حفظ ارزشهاي اسلام و قرآن و ولایت در دوره غیبت، کم اهمیتتر از حفظ همان ارزشها در دوران
ظهور نیست. 8. با مقایسه برخی روایات مربوط به نشانههاي ظهور با برخی دیگر میتوان به نکاتی هشدار دهنده و عبرت آموز و
قرآن جز رسم و از » بیداري آفرین دستیافت. چنانکه وقتی در روایتی میخوانیم که قبل از ظهور شرایطی پیش میآید که از
قبل از ظهور، بردباري، ضعف به شمار میآید و » : اسلام جز اسم آن باقی نماند، شرح همین نشانه را در روایتی مییابیم که »
ستمگري، افتخار. شهادت به دروغ پدیدار میگردد و تهمتها مورد قبول قرار میگیرد. قرآنها آراسته میشوند و مساجد زینت
9. نشانههاي ظهور تعداد مشخصی ندارد و در «. مییابند. دروغگو مورد تصدیق قرار میگیرد و خیانتکار مورد امانت واقع میشود
اینکه چه تعداد از آنها تاکنون پدید آمده است، نظر مشخصی موجود نیست و درباره اینکه از سایر علامات باقی مانده چه
نشانههایی باید قطعا تحقق یابند، دلیل محکمی در دست نیست. 10 . نشانههاي ظهور تقسیم بندیهاي گوناگون دارد: الف) نشانههاي
عمومی: که ممکن است طی چندین سال تحقق یابند. مانند: کثرت گناهان. نشانههاي سال ظهور: که در آخرین سال غیبت و با
فاصله کمی به زمان ظهور به وقوع میپیوندد. مانند: خروج سفیانی. نشانههاي روز ظهور: که پیش از ظهور یا همزمان با آن در دنیا
رخ میدهد. مانند: فریادي از آسمان. ب) نشانههایی در اجتماع: مانند: زیادي فتنهها، ظاهرشدن قحطی. نشانههایی در طبیعت: مانند:
کم شدن چشمگیر برداشت از زراعتها. نشانههایی در آسمان: مانند: خسوف و کسوف مکرر و فراوان در یک سال، بویژه در ماه
رمضان. ج) نشانههاي یقینی: مراد از این نشانهها، علاماتی است که در روایات متعدد مورد تاکید قرار گرفته و یا در روایات
صحیحه به عنوان نشانههاي حتمی ذکر گردیده است. مانند: قیام سفیانی (مردي با عنوان عثمان بن عنبسه) و صیحه آسمانی.
نشانههاي احتمالی: مراد از این نشانههایی است که تنها در اندکی از روایات آمده، یا تصریح به غیر حتمی بودن آنها شده است.
مانند: آتشی در آسمان، فرو رفتن بغداد و بصره در زمین. د) نشانههاي متشابه: نشانههایی که مراد از آنها و کیفیت آنها روشن
نیست، و تاویلهاي مختلف و اشکال گوناگون میتواند داشته باشد. مانند: خروج دجال. نشانههاي روشن: نشانههایی که کیفیتی
خاص دارند و تاویل بردار نیستند. مانند: فریادي از آسمان که در آستانه قیام امام زمان، علیهالسلام، به نام حضرت مهدي،
صفحه 60 از 64
علیهالسلام، و اعلان ظهور او تصریح دارد. ه) نشانههایی در تلقی از شریعت: مانند اینکه کارهاي خیر از منکرات شمرده میشوند و
کارهاي زشت و منکرات به عنوان کار خیر و معروف مورد اقبال قرار میگیرند و چنان میشودکهگویا بر انداماسلامپوستینی
قم به عنوان معدن » کوفه از مؤمنین خالی میماند و » واژگون (و بدنما) پوشانده باشند. نشانههایی در برخی سرزمینها: مانند: اینکه
علم و فضیلتبه شمار میآید. نشانههایی در تکوین: مانند: طلوع خورشید از مغرب. و) نشانههاي تحققیافته در گذشتههاي دور:
مانند: از بین رفتن حکومتبنیعباس. نشانههاي تحققیافته در گذشتهاي نزدیک: مانند: قیام مردي از قم. نشانههاي تکرار شده در
تاریخ: مانند: شیوع طاعون. نشانههاي تحققنیافته: مانند: خروج یمانی (در دعوت به ولایت اهلبیت) و سفیانی (در مبارزه با تشیع) و
سید خراسانی (با پرچمهایی به طرفداري از حق). تذکر: اینکه چرا برخی امور که صدها سال پیش انجام شده و یا در تاریخ بارها
تکرار شده، از نشانههاي ظهور به حساب آمدهاند، احتیاج به تحقیقی گستردهتر در سند روایات و مدلول عبارات آن دارد. اینک
کمال الدین صدوق، از امام صادق، » در × : بدون در نظر گرفتن تقسیمات مزبور، به ذکر پنج روایت در این مورد اکتفا میکنیم
علیهالسلام، نقلشدهاست که: پنج چیز قبل از قیام قائم، علیهالسلام، به وقوع میپیوندد: قیام یمانی، خروج سفیانی، نداي آسمانی،
همان مدرك پیشین و از » در × .( فرو رفتن لشکري در بیداء (سرزمینی بین مدینه و مکه) و کشتهشدن نفس زکیه (محمد بنالحسن
همین پیشواي معصوم، علیهالسلام، آمده است: بین کشته شدن نفس زکیه و قیام قائم آل محمد، علیهالسلام، تنها پانزده شب فاصله
ینابیع المودة ص 427 از حضرت علی، علیهالسلام، نقل شده است که فرمود: اندکی پیش از قیام قائم ما، سفیانی قیام » در × . هست
یعنی 9 ماه فرمانروایی خواهد کرد. سپاه او رو به مدینه پیش میروند وقتی که به منطقه » خواهد کرد و به اندازه دوره بارداري زنان
غیبت نعمانی آمده است که امام صادق، علیهالسلام، فرمود: از امور » در × . میرسند، زمین آنان را به کام خویش فرو میبرد « بیداء »
و کشته شدن نفس زکیه و نداي آسمانی « بیداء » قطعی که قبل از قیام قائم تحقق خواهد یافت، خروج سفیانی و فرو رفتن منطقه
گزینش « منتخبالاثر » است. قابل ذکر است که کلیه روایات فوق و نیز نمونه نشانههاي ذکر شده در بندهاي پیشین همگی از کتاب
شیعه و سنی است. » شده که مجموعهاي نفیس از روایات مربوط به حضرت مهدي، علیهالسلام، گردآوري شده از دهها کتاب معتبر
مدارك کلیه موارد مذکور را میتوان در صفحات 424 تا 426 این کتاب به دست آورده که ما به خاطر رعایت اختصار، از ذکر متن
عربی و آدرس هر کدام بهطور جداگانه صرفنظر کردیم.
درباره